رهارها، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 8 روز سن داره

زندگی مامان وبابا

روزهای گرم تابستان

دختر عزیزم امسال تابستون هوا خیلی گرم شده و خیلی نمیتونیم بیرون ببریمت ،ولی خوب روزایی که بابایی خونست(جمعه ها) ساعتای خنک روز میریم بیرون و تو کلی کیف میکنی خیلی ددری هستی ،وقتی خونه ایم می گردی دنبال شالم و میای بهم میدی و می گی مامانی بریم جمعه تصمیم گرفتیم واست سه چرخه بخریم ،ماهانی داشت و سوارش شدی و دیدیم خیلی خوشت اومد واسه همین برات گرفتیم خیلی دوسش داری و کلی باهاش کیف میکنی مامانی با سه چرخت میبرتت پارک و کلی خوشحالی ... اینجا با ماهانی اومدی پارک جدیدا مثل ایکی یوستان انگشتتو میکنی تو دهنت این شکلی اینم سه چرخه ماهان رها لا به لای لباس عروسا عاشق نون بستنی ...
17 تير 1393

اندراحوالات دخترکم در 15 ماهگی

چقدررررر خوبه که هستی باور کن هرروزم قشنگتر از دیروزمه با وجوده تو هیچ لحظه و هیچ روزیم تکراری نیست هرروز بزرگتر میشی و بابزرگتر شدنت هم رفتارات و هم چهرت عوض میشه صبحها وقتی زودتر از تو بیدار میشم همش نگات میکنمو خداروشکر میکنم بخاطره بودنت ... جدیدا هم بهم میگی مامانم و من ذوق مرگ میشم وقتی اینجوری صدام میکنی روزایی که خونه هستم انقدر بازی میکنیم باهم که من آخرش خسته میشم ولی تو هررررگز... خیلی پرانرژی هستی و خستگی ناپذیررر عاشق پارک و تاب بازی ای توی خونه یه تاب داری و همش میگی سوارت کنمو تابت بدم خیلی دوست داری تاب بازیو به تاب هم میگی باب شعر تاب تاب عباسیم میگی بااااب باااب با باب باااب جمله هایی که یاد گرفتی...
2 تير 1393
1